دلم کمی قدیم می خواهد ...
کرسی مادربزرگ را ...
آن دیزی هایی که هر ظهر جمعه در مطبخ بی بی خاتون در حال قل قل بود را...
گرمای واقعی در عمق سرمای زمستان را
حتی دلم آن روز هایی را می خواهد که حتی از صبحش هم انگار خدا یک کیسه خوشبختی برایت کنار گذاشته است...
دلم خنده زمان کودکی را می خواهد
آن بستنی های زی زی گولو که با داشتنش خوشبخت ترین انسان کره خاکی بودیم
من چیز زیادی نمی خواهم فقط دلم شادی کوچکی می خواهد آنقدر کوچک، که کسی آن را از من نگیرد ...
@nostalzhi60