از آنزمان که ندا دادند قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِينٍ وجود دعا گونمان فریاد برآورد قَالَا رَبَّنَا ظَلَمۡنَآ أَنفُسَنَا وَإِن لَّمۡ تَغۡفِرۡ لَنَا وَتَرۡحَمۡنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ  ما وجودمان فریاد و آه و ناله از بُعد است و استغاثه و طلب قُرب و چه تاریخ پر فراز و نشیبی طی کردیم ما در بُعد ظلمات جاهلیت چه ناله ها کردیم تا سپیده دم ربیع سرزد بسیار روزها از این غربت و بی خانمانی سرباز زدیم و این سرباز زدن شمشیر قهر بر سر ولی الله شد و طناب دار برگردن اولیا الله...از کرده خود پشیمان شدیم و هر بار فریاد ربنا ظلمنا سر دادیم و نوری دمید...اینبار در دل بهمن یخبندان دمیدیم چه گیراست این دعا که یخ را می شکند و حیات جوانه میزند ... این سالها بازی تدارک غربت وسیع تر و عمیق تر شد ما برای هزاران درد و دوا دعا می کنیم و چه فرسایشی است گاهی زبری این سوهان را بر روحم حس می کنم و وجودم مچاله می شود و از خودم می خواهم که دست بردارم و ادامه ندهم ... هنوز گاهی مغلوب تدارکات مدرنیته می شویم و گاهی فریاد طلب قرب سر می دهیم ... امروز چه خواهد شد ... @oasisnaghde_film