💢ماجرای عبرت انگیز آقامحمدخان قاجار و شکار روباه آقامحمدخان قاجار علاقه زیادی به شکار روباه داشت. وی تمام روز را درپی یک روباه با اسبش می تاخت تا زمانیکه حیوان از فرط خستگی نقش برزمین شود، بعد روباه را میگرفت و بر گردنش زنگوله ای می بست و درنهایت رهایش می کرد. تا اینجای داستان مشکلی نیست. درست است، روباه مسافت زیادی را دویده و وحشت کرده ولی حداقل هنوز زنده و سالم است؛ هم دُمش را دارد، هم سرش را و هم پوستش را نکنده اند، فقط می ماند آن زنگوله. از اینجای داستان مصیبت روباه شروع می‌شود. هرجا که میرود یک زنگوله بر گردنش صدا می‌کند. دیگر نمیتواند شکار کند. چون مرغ و خروس ها با شنیدن صدای زنگوله فرار میکنند. صدای زنگوله جفتش را هم میترساند و فراری میدهد، از همه اینها بدتر صدای زنگوله خودش را هم پریشان و عصبی و آرامشش را مختل میکند، پس از اینکار روباه یا باید رام شده و نزد شاه می رفت و یا محکوم به مرگی تدریجی بود و روباه بیچاره در نهایت، گرسنه و تنها در گوشه ای می میرد. 📚اندیشکده ایرانگردی؛ امیر هادی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🎖🧕 الگوی سوم ⇩⇩⇩ https://eitaa.com/olgoo_3