کودکی از خدا پرسید تو چه می خوری؟ چه می پوشی؟ کجا ساکنی؟ و خدا آرام بر دل کودک زمزمه کرد... غصه بندگانم را می خورم..... عیب بندگانم را میپوشانم... ودرقلب شکسته آنان ساکنم...