مدرنیته اگرچه تا امروز یگانه رویای اکثزیت غالب مردم است اما از اواسط قرن بیستم و بعد از تحقق ارمانشهرش دچار پوکی استخوان ، نارسایی ها و ناکارامدی ها شد و البته فسادهایش هم عیان تر از انچه انتظار میرفت و نقطه اتکایش برای بسیاری از جمله مردمان سرزمین سبز و چراگاه کریستف کلمب (اروپا و آمریکا ) از دست رفته .
این کابوس رویا نما که حاصل بدخوابی و عصیان انسان در برابر خداست «امانیسم»(خود پرستی) همه انچه در چنته داشت برای سعادت بشر رو کرده و چندین دهه است پیش رویمان رو به زوال میرود ،
اینکه چرا با این ناخوشیها به حیات خودش ادامه میدهد چند علت دارد ،
۱_یک ابزار و بازوی قدرتمندی به نام رسانه که مدرنیته را باز افرینی میکند و سعی در پنهان کردن نواقصش دارد .
۲_ ارزش های مدرنیته برای عموم مردم جهان تبدیل به نوعی مذهب یا دین شده زدودن این ارزش ها نیاز به زمان و تلاش دارد .
۳_ علوم جدید که برساخت مدرنیته و مقوم ان است.
۴_ نبود طرح جایگزین و نسخه بدیل
یکی از اندیشمندان غربی در بهبهه تظاهرات ضد والستریت میگفت مردم در غرب خیلی وقت است که سرمایهداری و نئولیبرالیسم را نمیخواهند اما مشکلشان این است که نمیدانند چه میخواهند ! یعنی دنبال نسخه میگردند.
تنها مزیت مدرنیته ساخت پدیده های تکنولوژیکی است که توانسته بخشی از امور روزمره بشر را تسهیل کند و البته پیچیده، در حالیکه جهان را به جهان اول، دوم ، سوم ( توسعه یافته ، در حال توسعه و توسعه نیافته) تقسیم کرده طوری که هیچ وقت این نظم برهم نمیخورد و این جهان سوم است که الی الابد باید جهان اول را تغذیه و پروار کند .
برخی از فجایع جهان مدرن کشته شدن چند صد میلیون انسان در طی جنگ های جهانی اول و دوم و همچنین استعمار کشورهاست ، غارت منابع ، فقر سه میلیارد انسان(تقریبا نیمی از مردم جهان) ، فحشا و زنازادگی بی سابقه و گسترده ، شکاف طبقاتی در جوامع حتی توسعه یافته ، افسردگی و تنهایی انسان ها ، ماشینی شدن زندگی ، الودگی محیط زیست ، به خطر افتادن سلامتی انسانها و ... .
ما کجای قصه هستیم ، به گفته رهبر انقلاب :
انقلاب اسلامی ایران، با قدرت و شکوه پا به میدان نهاد؛ چهارچوبها را شکست؛ کهنگی کلیشهها را به رخ دنیا کشید؛ دین و دنیا را در کنار هم مطرح کرد و آغاز عصر جدیدی را اعلام نمود.
در رویکرد کلی و بعضی عرصه ها هم واقعا اینگونه بوده ، اما در بسیاری عرصه ها هزار راه نرفته داریم.
اما مشکل امروز جامعه ما از ناکارآمدی حکمرانی تا مسئله اقتصاد و معیشت تا مسئله فرهنگ و حجاب بخش اعظمش به انجایی برمیگردد که کسانی از ابتدای انقلاب این رویای ترک خورده و مستحلک و غیر همجنس با بوم ایران و انقلاب ان را ، با پسوند اسلامی به جامعه فروختند و فریفتند .
دهه هفتاد واژه ی پرتکراری بر زبان روشنفکران دینی رانده میشد باعنوان ژاپن اسلامی که نقطه ایده عالی معرفی میشد برای پیشرفت و توسعه ، ژاپن اسلامی یعنی مدرنیته اسلامی باطن مدرنیته و اسلام ویترین ان ، نتیجه این پیوند نا مشروع مولود ناقص الخلقه ای شد که تمام اندام واره ها ، قلب و مغز ان مدرنیته و صورتکی اسلام گونه داشت ، امروز که این هیولای بدقواره بزرگ شده و غیر قابل تحمل بخشی از جامعه که با ارمان های انقلاب آشنایی و قرابت چندانی ندارد و به شدت تحت تأثیر تبلیغات کمپانیهای بزرگ رسانه ای هستند به صورتش چنگ میزنند و البته حامیان انقلاب هم کمتر زبان دفاع دارند این در صورتیست که اسلام فقط پوسته و نامی بیش نبوده و کاملا در پارادایم ژاپن اسلامی تصمیمات و رویکرد ها اتخاذ شده (اه که کسی از خودش نپرسید و نمیپرسد ژاپن بدون اسلام هم ژاپن است)
شاید گریزی هم نبوده به هر حال ادعای تمدن جدید کردن ادعای بزرگیست و گاه شکل گیری یک تمدن چندین قرن به طول می انجامد منجمله تمدن پیش رو .
اما گره اصلی عدم خوداگاهی بخش مذهبی و طرفدار انقلاب و توده مردم است که در شکل گیری نهاد قدرت نقش ایفا میکنند و هنوز هم با پارادایم های مدرنیته با مسائل مواجه میشوند و دچار نوعی بیماری دو شخصیتی هستند ( به اصطلاح روانشناسان چند شخصیتی) دو قطبی شخصیتی یا دو نیرویی که جامعه را به دوسمت متضاد میکشد ، البته بخشی از جناح قدرت که اصلا ماموریتی جز استحاله ارزش های انقلاب در ارزش های مدرن را ندارد .
یگانه مبارز دهه هفتاد که علیه این بدعت قلم به دست ایستاده بود کسی نبود جز مرتضی آوینی که فریاد میزد مدرنیته از صدر تا ذیلش با اسلام در تعارض است نسبت مدرنیته و اسلام تقابل است و تعاملی بین ان ها نمیشود برقرار کرد انسان انقلاب و انسان مدرن در دو جهان زیست میکنند دو عالم معنایی را در جهان دنبال میکنند ... ،
قلمش ساعقه میشد و به اتش می کشید نقاب کابوس مدرن را .
نگاهش به زمین نبود بلکه در افاق سیر میکرد و چقدر از اینده می امد .
و خبر می اورد از رویای صادقه انقلاب گرچه برای مسخ شدگان مدرنیته اسلامی غریب مینمود و