لحظه به لحظه می رسد انگار
بوی گل از یک گوشه ی گلزار
آری صدای رود می آید
در یک مسیر سخت و ناهموار
رودی که جاری می شود هر دم
از خون صدها قمری تب دار
بال دو صد قمری شکست آری
صد مثنوی شد قصه ی ایثار
در آزمون عشق و دل دادن
یک قمریِ دلداده شد سردار
با دست مجروحش هزاران بار
شد نقطه ی پایانِ هر پیکارلبخند زیبایش در آن سختی
می بُرد از قلب زمین زنگار
اسطوره ی پیکار و ایمان بود
دنیا کند این جمله را اقرار
آری چو مالک تا جهان باشد
هرگز نخواهد شد دگر تکرار
هجران او بر قلب یارانش
داغیست چون داغ در و مسمار
دنیا بدون قد رعنایش
طی می شود با وحشت و دشوار
طی می شود اما پر از آشوب
باجنگ های مبهم و بسیار
هر چند از آن جمعه ی پر رنج
ماندست این پیغام و صد مختار
ایران سرای مرد میدان است
این بیشه جولانگاه شیران است
✅برگرفته از کتاب اسطوره پیکار@omolbaninbahrami
کانال شاعر ارزشی #امالبنین_بهرامی (ام.خزان)