لحظه به لحظه می رسد انگار     بوی گل از یک گوشه ی گلزار آری صدای رود می آید         در یک مسیر سخت و ناهموار رودی که جاری می شود هر دم          از خون صدها قمری تب دار بال دو صد قمری شکست آری   صد مثنوی شد قصه ی ایثار در آزمون عشق و دل دادن   یک قمریِ دلداده شد سردار با دست مجروحش هزاران بار     شد نقطه ی پایانِ هر پیکار لبخند زیبایش در آن سختی  می بُرد از قلب زمین زنگار اسطوره ی پیکار و ایمان بود  دنیا کند این جمله را اقرار آری چو مالک تا جهان باشد  هرگز نخواهد شد دگر تکرار هجران او بر قلب یارانش  داغیست چون داغ در و مسمار دنیا بدون قد رعنایش  طی می شود با وحشت و دشوار طی می شود اما پر از آشوب  باجنگ های مبهم و بسیار هر چند از آن جمعه ی پر رنج  ماندست این پیغام و صد مختار ایران سرای مرد میدان است این بیشه جولانگاه شیران استبرگرفته از کتاب اسطوره پیکار @omolbaninbahrami کانال شاعر ارزشی (ام.خزان)