عشق آمد به دل سوخته بارانی شد شهد شیرین شهادت به تو ارزانی شد در سیاهی شب از جور و جفای دشمن باز دریا و دل و دیده چه طوفانی شد بزم عشاق براه است و فقط قاسم نیست بنگر بر سحر جمعه که مهمانی شد هر که دیده است که دستی ز تنی افتاده یاد دارد که چنین رسم مسلمانی شد موشک فتنه به یک سد زد وَ ای واویلا سد شکست و به دل شهر چه طغیانی شد گرچه نامرد گرفت از کف ما سرداری چشم بگشا همه یِ دهر سلیمانی شد ✅برگرفته از کتاب سردار دل ها 🌷@omolbaninbahrami (ام.خزان)