اگ
ر میخواهید یک دین حی و حیاتبخش را ببینید، به کربلا بیایید.
چهطور مردی که 1396 سال پیش کشته شده است اینچنین حی و حاضر است که میلیون ها نفر مصیبت او را مصیبت خود میدانند؟ بعید است که آدمها وارد نزاعی شوند که دغدغهی شخصیای نسبت به آن نداشته باشند. از سوی دیگر، اگر احساس کنید که کسی به خاطر آزادی شما، حق برخورد عادلانه با شما و حق زندگی باشرافت شما جنگیده است، احساس میکنید که علاقهی زیادی به او دارید و دلبستهی او هستید تا آن جا که بعید نیست که به باورها و عقاید او روی بیاورید و تغییر دین یا مذهب بدهید.
تراژدی نهایی
مسلمانان حسین نوهی محمد، پیامبر اسلام، را سیدالشهدا مینامند. او از بیعت با خلیفهی نابکار، یزید، سرتافت و در کربلا و در روز عاشورا کشته شد. او و خانوادهاش در صحرا با لشگر سیهزار نفره محاصره شدند و از آب و غذا محروم شدند و نهایتاً سر از تنشان جدا کردند و تنشان زیر سم اسبان رفت.
ادوارد گیبون، مورخ انگلیسی، مینویسد: «داستان تراژیک مرگ حسین احساسات هر خوانندهی دلسنگی را نیز تحریک میکند».
از آن روز به بعد، شیعیان در روز عاشورا و روز اربعین، در رثای حسین عزاداری می کنند. در بسیاری از سنت های اسلامی، عزاداری چهل روزه مرسوم است.
سفر دراز
من به کربلا، شهر اجدادیم، سفر کردم تا بفهمم که چرا این شهر اینقدر همگان را از خود بیخود میکند. مشاهده کردم که حتی بزرگترین لنزهای دوربینها هم برای به تصویر کشیدن روح این اجتماع پرجوش و خروش اما آرام و ایمن کوچک اند.
انبوهی از مردان، زنان (غالباً با حجاب مشکی) و کودکان از این کران تا آن کران را پر کردهاند. جمعیت آنقدر زیاد است که صدها مایل را بند آوردهاند.
فاصلهی 425مایلی میان شهر بندری بصره تا کربلا مسیری طولانی است که معمولاً با ماشین طی میشود اما بهطور خارقالعادهای در این مراسم، افراد با پای پیاده آن را میگذرانند. دو هفتهی کامل طول میکشد تا زائران این مسیر را طی کنند. آدمها با سنهای مختلف زیر آفتاب سوزان روز و سرمای استخوانسوز شب این مسیر را پیاده میروند. آنها از میان مسیرهای ناهموار و از دل نقاط تمرکز تروریستها و از نقاط خطرناک عبور میکنند. زائران حتی سازوبرگهای اولیه را با خود ندارند و تنها وسایل کمی همراه با عشق آتشینشان به «مولا» حسین را با خود میآورند. پرچمها و بنرها مقصود این سفرشان را به آنها یادآوری میکند:
جان بعد از حسین بیارزش است
مرگ و زندگیم یکسان است
رواست که مرا مجنون بخوانند
این پیام شعری حماسی است که عباس، برادر حسین و فرماندهی معتمد او، خوانده است. عباس نیز در نبرد کربلا در سال 680 میلادی آن هنگامی که تلاش میکرد برای برادرزادگان و خواهرزادگانش آب بیاورد، کشته شد. میزان امنیتی که در عراق وجود دارد و آن را سرخط خبرهای جهانی کرده است، جای شکی نمیگذارد که این عبارت یک عبارت اصیل به تمام معناست.
صبحانه، نهار و شام رایگان
یکی از بخشهای این حرکت زائرانه که هر بییندهای را به شگفتی وامیدارد مشاهدهی هزاران موکبی است که همراه با آشپزخانهی سیار هستند و توسط روستاییانی ساخته شده است که در محدودهی مسیر پیادهروی زائران زندگی میکنند. موکبها جاهایی هستند که تمام مایحتاج زائران در آنجا تأمین میشود. از غذای تازه گرفته تا جای استراحت؛ از تلفن رایگان بینالمللی گرفته تا گهوارههای کودکان؛ همه چیز رایگان است. درواقع، لازم نیست در این مسیر 400مایلی، زائران چیزی غیر از لباسهایشان را حمل کنند.
شگفتتر از آن نحوهی دعوت از زائران برای خوردن و نوشیدن است. فعالان موکبها به میان راه آمده و به زائران التماس میکنند تا پیشنهاد آنها را قبول کنند. غالبا این پیشنهاد شامل سرویس کاملی است که در شأن پادشاهان است. ابتدا پاهایتان را ماساژ میدهند؛ سپس یک وعدهی غذای لذیذ به شما میدهند؛ سپس از شما دعوت میکنند تا در فاصلهای که لباسهایتان را میشویند و اتو میکنند، استراحت کنید. البته همهی اینها را با افتخار انجام میدهند.
برای آنکه شمهای از ماجرا را درک کنید، به این نکته توجه کنید. پس از زلزلهی هائیتی و با حمایت و همدلی جهانی، برنامهی غذای جهانی سازمان ملل اعلام کرد که با تلاشهای زیادش، نیممیلیون وعدهی غذایی تحویل داده است. ارتش ایالات متحده منابع عظیمی از آژانسهای فدرال را فراهم کرد و اعلام کرد که در مدت پنجماه بعد از این فاجعهی انسانی، 4.9 میلیون وعدهی غذایی به اهالی هائیتی تحویل داده شده است. حالا این را مقایسه کنید با تعداد بیش از 50 میلیون وعدهی غذایی در روز در طول مراسم اربعین که برابر است با حدود 700 میلیون وعدهی غذایی برای تمام مدت این مراسم. تمام این غذاها نه با سازمان ملل متحد یا هر خیریهی بینالمللی دیگری بلکه توسط کارگران و کشاورزان فقیری تأمین شده است که عاشق این اند که به زائران