🔹 امروز به سرایدار گفتم : تو مدرسه سیگار نکش ! 😱 گفت : اینجا مدرسه نیست. (بوفه انتهاء حیاط مدرسه) گفتم : چرا مدرسه است. و آمدم دفتر. آمد دفتر و جلوی مدیر می‌خواست حجت را تمام کند ! 😡 گفت : حاج آقا من برای سادات احترام قائلم و دوستت دارم. قبلا هم گفتم کاری به کار من نداشته باش!😰 چرا جلوی بچه‌ها گفتی؟ چرا دخالت می‌کنی ؟! جلو آقای مدیر نگفتم به من کار نداشته باش! گفتم : جلوی همان ۴ نفری که گذاشته بودی توی بوفه تا برایت خوراکی‌ها را بفروشند و داشتی جلویشان سیگار می‌کشیدی تذکر دادم. نرفتم بیرون جار بزنم ! من معاون پرورشی مدرسه هستم و هر مسأله ای که به تربیت و پرورش بچه‌ها ربط داشته باشد به من مربوط است. اگر شما تو مدرسه سیگار بکشی فردا ۴ نفر دیگر هم تریاک می‌آورند ! گفت : آن ۴ تا فامیلمان هستند، به خدا بوفه برایم سود ندارد! برای اینکه اگر بچه‌ها بروند از بیرون خوراکی بگیرند تریاک هم همه جا هست. برای اینکه گرفتار نشوند اینجا را نگه داشتم و الا به خدا سود ندارد ! گفت : من از آنها نیستم که ریا کنم و وقتی می‌روم اداره (آ.پ) یقه‌ام را ببندم. آنجا هم با شلوار لی می‌روم. گفت : من ۲۷سال شیره کشیدم و ترک کردم. تو اداره هم می‌دانند! این سیگار هم مجبورم. جانبازم و حالم خوب نیست (بیماری قلب و... ). من دو سال پیش باید باز نشسته می‌شدم و الان هم ایستادم تا رتبه بندی به سرایدارها هم برسد و با ۵میلیون حقوق بیشتر بازنشسته شوم. شما هم به جای اینکه به من گیر بدهی دعا کن تا همین سیگار را هم کنار بذارم. می‌دانم چیز بدی است و علاوه بر ضرر جسمی، همین بسته ۵۰تومان ضرر مالی هم می‌‌زند.(معلوم شد جنس خوب هم استفاده می‌کند)! ☠ آقای مدیر که هیچ نمی‌گفت و خودش را مشغول کرده بود. انگار همه چیز طبیعی است! احساس کردم دیگر باید قانع شوم. (فقط من وصله ناچسب این مدرسه هستم). گفتم : چشم برایت دعا می‌کنم که همین را هم کنار بذاری. تو ذهنم همین طور دارم طرح تحول بنیادین آ.پ را مرور می‌کنم. ✍ خاطرات معاون پرورشی دبیرستان شهید ..... (۱۴۰۲/۸/۲۹) @orve313