هدایت شده از پشت پرده
💠🌿 هوای خنک قصر در میان درختان می‌دوید. خسرو مثل همیشه مغرور در قصر راه می‌رفت و با نخوت از کنار خدم وحشم و اطرافیانش می‌گذشت. رویش را به همسرش شیرین کرد و گفت: «چه خوش است پادشاهی، اگر دائمی باشد.» شیرین بانو، خنده‌ای کرد؛ چشم‌هایش را به چشم‌های مغرور شاه دوخت و استوار گفت: اگر قرار بود پادشاهی، دائمی باشد به تو هم نمی‌رسید.» بادی وزید و برگ‌های درختان بر زمین ریخت. انگار ندایی در آسمان می‌پیچید: وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ مُّقْتَدِرًا ﺑﺮﺍی ﺩﻧﻴﺎﻃﻠﺒﺎﻥ ﻏﻔﻠﺖﺯﺩﻩ، ﺯندگی ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺭﺍنی ﺗﺸﺒﻴﻪ ﻛﻦ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ می‌ﻓﺮﺳﺘﻴﻢ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻥ، ﮔﻴﺎﻫﺎﻥ ﺯﻣﻴﻦ می‌ﺭﻭﻳﻨﺪ ﻭ ﺭﻭی ﻫﻢ ﻣﻮﺝ می‌ﺯﻧﻨﺪ؛ ﺍﻣﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪتی، ﺧﺸﮏ ﻭ ﺧﺰﺍﻥ می‌ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺑﺎﺩﻫﺎ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺳﻮ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩﺷﺎﻥ میﻛﻨﻨﺪ. سوره کهف، آیه ۴۵. @orve313