🔴 انقلاب در فضای رسانه...؛ چگونه؟
🔺اوايل دهه شصت، تنها شامپوی موجود؛ شامپوی خمره ای زرد رنگ داروگر بود.
تازه آن را هم باید از مسجد محل تهیه می كردیم و اگر شانس، یارمان بود و از همان شامپوها یك عدد صورتی رنگش -كه رایحه سیب داشت- گیرمان می آمد؛ حسابی كیف می كردیم.
🔺سس مایونز، كالایی لوكس به حساب می آمد و پفک نمکی و ویفر شكلاتی یام یام، تنها دلخوشی كودكی بود.
🔺صف های طولانی در نیمه شب سرد زمستان برای ٢۰ لیتر نفت،
بگو مگوها سر كپسول گاز كه با كامیون در محله ها توزیع می شد، خالی كردن گازوئیل با ترس و لرز در نیمه های شب، جیره بندی روغن، برنج و پودر لباسشویی و ...
🔺نبودِ پتو در بازار؛ تازه عروسان را برای تهیه جهیزیه به دردسر می انداخت و پوشیدن كفش آدیداس، یك رویا بود.
🔹همه اینها بود، بمب هم بود و موشك و شهید و ... اما كسی از قحطی صحبت نمی كرد!
یادم هست با تمام فشارها وقتی وانت ارتشی برای جمع آوری كمك های مردمی وارد كوچه می شد؛ بسته های مواد غذایی، لباس و پتو از تمام خانه ها سرازیر بود...
🔺همسایه ها از حال هم با خبر بودند، لبخند بود، مهربانی بود، خب! درد هم بود.
▪️▪️▪️
#ویرایش_شده
🌏 و اما امروز...
🔻امروز فروشگاه ها مملو از اجناس لوكس خارجی و داخلی که در هر محله و گوشه و كناری به چشم می خورند و هرچه بخواهید و نخواهید در آنها هست...
🔻گاز؛ چنان در خانه های ایرانی جا خوش کرده؛ که کسی از دهه هشتادی ها به بعد، بوی نفت را نمی شناسد!
🔻از انواع شكلات و تنقلات گرفته تا صابون و شامپو، لباس و لوازم آرایش تا موبایل و تبلت و ... در هر خانه ای...
تا داروهای لاغری و صندلیهای ماساژور، نوشابه انرژی زا تا بستنی با روكش طلا و زندگی لاکچری برای دهک های ٨ و ٩ و ۱۰!
🔻و حال، برخی تن های فربه ی تكیه زده بر صندلی های نرم اتومبیل های گرانقیمت، از شنیدن كلمه قحطی! چنان به لرزه افتاده؛ به هجوم به بازارها فرا می خواندشان؛ که...!
❗️مبادا تی شرت بنتون گیرمان نیاید!
❗️مبادا زیتون مدیترانه ای نایاب شود!
❗️صورت های دستکاری شده!
❗️جراحی های بیهوده!
❗️دلهای اجاره ای و...
🔸متاسفانه اشتهایشان برای مصرف، تجمل، فخر فروشی و له كردن دیگران، سیری ناپذیر شده؛
ورشكسته شدن انتشارات، تعطیلی مراكز ادبی، فرهنگی و هنری؛ برایشان مهم نیست ولی از گران شدن ادكلن مورد علاقه شان سخت نگرانند!
در این باره می شود كتابها نوشت...
🔻اما که می گوید که این روزها لبخند، جایش را به پرخاش داده و مهربانی به خشم؟
اگرچه حوصله ها؛ کمی تنگتر،
و خاطرها؛ کمی تا قسمتی زودرنج تر،
و دلها در طیفی از جامعه از هم گریزان تر!
اما حتی امروز نیز اگر
زلزله ای؛ خانه ها را بر سر مردمانش آوار کند
و سیلی؛ امید را از دلهای مردمی بشوید
و یا بمب و ترور؛ امنیتِ شهر و دیاری را نشانه رود و...
💗تمامی دلهای ایرانیان با تپشی تندتر، به یاری درماندگان می خواندشان و امید را به آنان هدیه می کند؛ بی منّت و شائبه ای!
♦️می گویند: دردی که امروز، ما ایرانیان بدان مبتلاییم؛
قحطى اخلاق است و همدلی،
توهم رفاقت است و عشق،
و سراب انسانیت است و...
📲📱اما این قاعده قاب قوسین رسانه است که بزرگنمایی می کند و کژتابی،
شبهه می افکند و شایعه می پراکَنَد و...
زیبایی ها؛ همواره در دسترس ما ایرانی ها است، چنانچه پیوندمان را با اصل خود حفظ کنیم...
با اصالت ایرانی بودن
با فرهنگ و ادب ناب آن
و...
📡 آری! رسانه ی مجازی؛ واقعیت انکارناپذیر عصر ماست؛ که مجاز و حقیقت در آن، چنان بهم درآمیخته؛ که تشخیص سره از ناسره، محال می نماید و هر آنچه از شومی، تباهی، سیاهی، ناامیدی و سردی و... که بر برخی زندگی های امروزی است؛ رهاورد همین رسانه مجازی است آنگاه که ابزار تشخیص در اختیار نداشته باشی!
✨
اما همین رسانه؛ مشحون از زیبایی، آگاهی، حقیقت، نور، ایمان و زندگی است؛ آنگاه که به ابزار پالایش، مجهز باشی!
📚پالایش این فضا به مدد دریافت تلالؤ گنجینه های حقیقت ناب از کهکشانِ "کتاب" و انعکاس آن به شب زدگان آسمان رسانه ممکن می گردد...
🌱 باشد که دگرباره، بارقه امید؛ این جانمایه حیات، به ذهن و جان مان تابیده؛ به حیات طیبه، رهنمون مان گردد...
📝 پایش و ویرایشی بر محتوا
یَحتمل آرامشی ست مر این هوا!
تا باد، چنین بادا!
✍ رضا ربیعی
🇮🇷
#ایران_قوی
به کانال عشاق بقیت الله بپیوندید👇
@oshghebaghyatollah