نیمه شبها دردها انگار درد آورتر است
حال و روز زخمیِ تب دار درد آورتر است
لا به لای گریه هایِ بچه هایِ داغ دار
ناله های مادر بیمار درد آورتر است
امشب بریم خونه ی علی ببینیم چه خبره؟امشب بریم بگیم مادر اومدیم عیادت مادر...روز که میشد بی بی اصلا به روی خودشم نمی آورد...الا این روزای آخر که دیگه بی بی نمیتونست...اما شب که میشد،همه میخوابیدن،تازه درد مادر شروع میشد....شب این جوری میگذشت...
یا علی می گوید و پهلو به پهلو می شود
ظاهراً اینبار از هر بار درد آورتر است
در قبال زخم های جنگجویان اُحد
حمزه می داند چرا مسمار دردآورتر است
حرف ها دارد در این بغض گلوگیرش ولی
با جراحات لبش گفتار دردآور تر است
از زمین خوردن همیشه زن خجالت میکشد
گر ببیند شوهرش، بسیار درد آورتر است
پشت در افتاده باشد یا میان کوچه ها
در دو حالت ضربه ی دیوار درد آورتر است
ای وای این درِ خونه ی امامِ
پس چرا پشتش ازدحامِ
اینجا چرا پر از غلامِ
ای وای تا شعله ی آتیش به پاشد
ضرب لگد مشکل گشا شد
گوش بده یه چی بگم...دیدی یه بار دعوا تو بیرون از خونه میشه...یکی میاد میگه بچه ها بیاید بریم تو خونه...نگاه نکنید...اما یه بار هست دعوا میاد تو خونه...یه هو زینب صدا زد بابا در رو وا کردند... بمیرم برا علی...بمیرم برا علی....جلو چشمای زهرا دستاشو بستن.... آی دستای آقا رو بستن...چهل تا مرد دارن میکِشن علی رو...بُدو بُدو آمد جلو...دست انداخت تو کمر علی...نمیذارم ببریدش...هر چی کشیدن دیدن نه! بی بی دستو رها نمیکنه.......نانجیب صدا زد دست زهرا رو جدا کنید از علی.....
#روضه فاطمه زهرا(ص)
#حاج مهدی رسولی
#فارسی