چندی ست از مسیر الهی جدا شدم از آن وجود لایتناهی جدا شدم اقرار می کنم به خطاکاری خودم *یادته مناجات شعبانیه چی می گفتیم: "وَ إِنْ کَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِی" اگر مرگم نزدیک شده" وَ لَمْ یُدْنِنِی مِنْکَ عَمَلِی"اگر عملم منو به تو نزدیک نکرده من فقط یک راه دارم" فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَیْکَ وَسِیلَتِی" اقرار می کنم به خطاکاریِ خودم،میگم:اشتباه کردم،جوانی کردم...* اقرار می کنم به خطاکاری خودم در دام معصیت، به گرفتاری خودم ای پادشاه، لایق لطفت نبوده ام رویم سیاه، لایق لطفت نبوده ام دست مرا بگیر، پشیمانم از گناه اکنون اگر چه دیر، پشیمانم از گناه مگذار با حرام حلالم عوض شود فرصت بده کنار تو حالم عوض شود شرمنده است؛ غرق گناه است بنده ات اما هنوز چشم به راه است بنده ات شب های قدر آمده؛ غرق نیایش است گریه کُنِ حسین سزاوار بخشش است آن آدمم که توبه به حق حسین کرد یک دشت را پر آب به اشک دو عین کرد *مرحوم مجلسی در بحارالانوار آورده:حضرت آدم بعد از هبوط خیلی گریه می کرد،که خدا توبه اش رو قبول کنه،بعد از سال ها جبرئیل نازل شد،گفت: ای آدم! نمی خوای خدا توبه ات رو قبول کنه؟ هرچی من میگم تکرار کن،حضرت آدم دستاش رو بالا آورد،عبارت به عبارت تکرار می کرد" يا حميد بحق محمد، يا عالي بحق علي، يا فاطر بحق فاطمة، يا محسن بحق الحسن والحسين ومنك الإحسان" روایت میگه:تا جبرئیل به نام مبارک امام حسین رسید" سالت دموعه وانخشع قلبه"حضرت آدم دلش شکست،اشکش جاری شد "وقال : يا أخي جبرئيل في ذكر الخامس ينكسر قلبي وتسيل عبرتي ؟" پرسید این اسم کیه؟ جبرئیل تا رسیدی به نام حسین،حالم عوض شد،دلم شکست،اشکم جاری شد{زندگی چیزِ دیگری شده است ، تابه نامت رسیده ایم حسین..} می دونید جبرئیل چی جواب داد؟" قال جبرئيل : ولدك هذا يصاب بمصيبة تصغر عندها المصائب"ای آدم! حسین فرزند پیغمبر آخرالزمان است، به یک مصیبتی دچار می شود،که همه مصائب و بلاها در برابرش کوچیک است...آدم سوال کرد این مصیبت چیه؟ قال : يقتل عطشانا غريبا وحيدا فريدا ليس له ناصر ولا معين، ولو تراه يا آدم..."آدم حسینت رو می کشن،همین جوری نمی کشنش،وقتی میکشنش خیلی تشنه است،خیلی غریب و تنهاست،زخمی است،خون آلوده.." وهو يقول : واعطشاه واقلة ناصراه، "لب هاش مثل دو چوب خشک به هم میخوره....هی میگه العطش،العطش...اما کسی بهش اعتنا نمیکنه،کسی یاریش نمیکنه* از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حُرمت مهمان کربلا بودند دیو و دَد همه سیراب می مکید خاتم زقحط آب سلیمانِ کربلا زان تشنگان هنوز به عيوق مي رسد فرياد العطش ز بيابان کربلا مناجات https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir