🔴 دل از من بردی ای دلبر بفن آهسته آهسته تهی کردی مرا از خویشتن آهسته آهسته کشی جان را بنزد خود ز تابی کافکنی در دل بسان آنکه می‌تابد رسن آهسته آهسته ترا مقصود آن باشد که قربان رهت گردم ربائی دل که گیری جان ز من آهسته آهسته چو عشقت دردلم جا کرد و شهر دل گرفت از من مرا آزاد کرد از بود من آهسته آهسته به عشقت دل نهادم زین جهان آسوده گردیدم گسستم رشته جان را ز تن آهسته آهسته ز بس بستم خیال تو تو گشتم پای تا سر من تو آمد خرده خرده رفت من آهسته آهسته سپردم جان و دل نزد تو و خود از میان رفتم کشیدم پای از کوی تو من آهسته آهسته جهان پر شد ز حرف فیض و رندیهای پنهانش شدم افسانهٔ هر انجمن آهسته آهسته 🔸 نسیم عبودیت :: مرجع رسمی نشر بیانات استاد ایوبی 🕋 Eitaa.com/@ostadayoobi