آیات ابراهیم به منبر می‌رود دریا، به سویش گام بردارید هلا! اسلام را از چشمۀ اسلام بردارید مبادا از قلم‌ها جا بیفتد واژه‌ای، اینک که بر منبر قدح کج کرده ساقی جام بردارید «سلونی» را هدر کردند روزی مردمان، امروز بپرسیدش! از اسرار جهان ابهام بردارید الا‌ ای شاعران! چشمان او آرایۀ وحی است برای ما از آن باران کمی ‌الهام بردارید نسیم صبح صادق می‌وزد از گیسوی صادق از آن مضمون پیچیده، جناس تام بردارید به فرزندان، به اهل خانه جز ایشان که می‌گوید غلام خسته‌ام خفته، قدم آرام بردارید اگر فرمان او باشد، نباید پلک برهم زد به سوی شعله چون هارون مکّی گام بردارید «روی عن امام جعفر الصّادق له الرّحمه» به جز احکام او چشم از همه احکام بردارید به جای حج به سوی کربلا رفتن خداجویی است کفن باید به جای جامۀ احرام بردارید اگر در گوش نوزادی اذان می‌خواند، می‌فرمود که با آب فرات و تربت از او کام بردارید میان شعله‌ها آیات می‌سوزد میان گریه ختم سورۀ انعام بردارید