یا عقیله العرب(س)
از ضربِ عشق جمع مکسر شکسته بود
آیینه وار قلب پیمبر شکسته بود
پروازدرهوای اسارت محال بود
بال و پرِ کبودِ کبوتر شکسته بود
پیشانی برادر او را شکست لیک
از دست سنگ ها دلِ خواهر شکسته بود
باچشمِ خویش دید که امواجِ آفتاب
در بین تیغ و نیزه و خنجرشکسته بود
انگار کربلای نگاهش مدینه شد
انگار باز پهلوی مادر شکسته بود
اصلا معادلات به هم خورده بود چون
خودکار پاره پاره و دفتر شکسته بود
#محمدمعین_پوریلان
@moeinpooryalan