اسطوره شماره ۳۵ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 غاده جابر در ابتدای این کتاب به آشنایی با چمران می‌پردازد و به یکی از برخورد‌های چمران در قبال بی حجابی خود اشاره می‌کند: «یادم هست در یکی از سفر‌هایی که به روستا‌ها می‌رفت، همراهش بودم. داخل ماشین هدیه‌ای به من داد - اولین هدیه اش به من بود و هنوز ازدواج نکرده بودیم - خیلی خوشحال شدم و همان جا باز کردم و دیدم روسری است، یک روسری قرمز با گل‌های درشت. من جا خوردم، اما او لبخند زد و به شیرینی گفت: «بچه‌ها دوست دارند شما را با روسری ببینند.» از آن وقت روسری گذاشتم و مانده. ادامه..👇👇 ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e