شبی در #عالم_رویا بستان وسیعی که چشم، آخرش را نمی دیدمشاهده کردم
در وسط آن((بستان)) #قصر_با_شکوه و عظمتی دیدم و در 😳حیرت بودم که از آن کیست، از یکی از درباریان پرسیدم، گفت: این قصر متعلق به ((#حبیب_نجار_شیرازی)) است.
✨من او رامیشناختم و بااو رفاقت داشتم و در آن حال، غبطه مقام او را می خورم پس نا گاه #صاعقه_ای از آسمان بر آن افتاد یک مرتبه تمام ان قصرو بستان #اتش 💥گرفت و از بین رفت مثل اینکه نبود.
✨از #وحشت_و_شدت_هول آن منظره، بیدارشدم😱😱😱😱............
ادامه داستان در کانال #سنجاق👌
https://eitaa.com/joinchat/2400124981Cc8b982030d