تا شیشه‌‌ی شیر کودکش را برداشت با دست دگر لواشکش را برداشت آنقدر که بچه بود از دلشوره جای کودک عروسکش را برداشت درگیرِ کلاس و درس و کیف و دفتر ناگاه شناسنامه‌اش در محضر... هر روز سر عروسکش جنگی بود با کودک خود بزرگ میشد دختر https://eitaa.com/otagerobae