ماه دی بود که ناگاه هوا را چیدند "باز از آخر مجلس شهدا را چیدند" کودکی خنده به لب همرَهِ مادر می رفت وای... با کوردلی کودک ما را چیدند آن طرف موکب عشاق به پا بود ولی ناگهان تیره شد آنجا و... دعا را چیدند اندکی دورتر از مقبرهٔ ما عضوی از صلح و صفا را چیدند سرخ پوشی که به غیر از غم مردم یا درد هیچ نشنید و فقط رفت و... دوا را چیدند سیزده تلخ ترین خاطره ها با خود داشت ظهر کرمان و شب الگوی وفا را چیدند آرزوییست شهادت که به هرکس ندهند ما که جا ماندهٔ دردیم و شما را چیدند قابل_ترمیم چادگان..