تصوف یک جریان اجتماعی بوده است که توسط عرفا و متأثر از آموزه های عرفانی در جامعه به وجود آمده است. بنابراین می توان تصوف را نمود عرفان و شاخه اجتماعی عرفا در جامعه دانست. البته راه یافتن آموزه های عمیق عرفانی به سطوح جامعه از ظاهرگرایی، برداشت های سطحی و تحریف مصون نبوده است. به همین خاطر در تصوف بیشتر از این که بر معارف غنی عرفانی تکیه شود بر ظواهر و آداب تاکید شده است. مهم ترین بدعت ها و اشکالات جریان های صوفیه مخصوصا در دوره های اخیر از این قرار است: ریا و فریب کاری مرید و مراد بازی دست برداشتن از تقیدات شرعی ارائه تبیین های کفرآمیز از توحید آلوده کردن آیین های مذهبی به اموری مانند رقص و غنا ابداع ریاضت های غیر شرعی التقاط و عدم وفاداری به اسلام این روایت درباره ریاکاری سفیان ثوری یکی از شخصیت های تاریخی مورد قبول اهل تصوف است. «عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ رَفَعَهُ قَالَ: مَرَّ سُفْيَانُ الثَّوْرِيُّ فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَرَأَى أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ عَلَيْهِ ثِيَابٌ كَثِيرَةُ الْقِيمَةِ حِسَانٌ فَقَالَ وَ اللَّهِ لآَتِيَنَّهُ وَ لَأُوَبِّخَنَّهُ فَدَنَا مِنْهُ فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا لَبِسَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِثْلَ هَذَا اللِّبَاسِ وَ لَا عَلِيٌّ ع وَ لَا أَحَدٌ مِنْ آبَائِكَ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي زَمَانِ قَتْرٍ مُقْتِرٍ وَ كَانَ يَأْخُذُ لِقَتْرِهِ وَ اقْتِدَارِهِ وَ إِنَّ الدُّنْيَا بَعْدَ ذَلِكَ أَرْخَتْ عَزَالِيَهَا فَأَحَقُّ أَهْلِهَا بِهَا أَبْرَارُهَا ثُمَّ تَلَا قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ‏ وَ نَحْنُ أَحَقُّ مَنْ أَخَذَ مِنْهَا مَا أَعْطَاهُ اللَّهُ غَيْرَ أَنِّي يَا ثَوْرِيُّ مَا تَرَى عَلَيَّ مِنْ ثَوْبٍ إِنَّمَا أَلْبَسُهُ لِلنَّاسِ ثُمَّ اجْتَذَبَ يَدَ سُفْيَانَ فَجَرَّهَا إِلَيْهِ ثُمَّ رَفَعَ الثَّوْبَ الْأَعْلَى وَ أَخْرَجَ ثَوْباً تَحْتَ ذَلِكَ عَلَى جِلْدِهِ غَلِيظاً فَقَالَ هَذَا أَلْبَسُهُ لِنَفْسِي وَ مَا رَأَيْتَهُ لِلنَّاسِ ثُمَّ جَذَبَ ثَوْباً عَلَى سُفْيَانَ أَعْلَاهُ غَلِيظٌ خَشِنٌ وَ دَاخِلُ ذَلِكَ ثَوْبٌ لَيِّنٌ فَقَالَ لَبِسْتَ هَذَا الْأَعْلَى لِلنَّاسِ وَ لَبِسْتَ هَذَا لِنَفْسِكَ تَسُرُّهَا» «سفيان ثورى» در مسجد الحرام به حضرت صادق (عليه السّلام) رسيد. ديد آن جناب لباس هاى گرانبهائى پوشيده گفت: بخدا قسم مي روم و او را سرزنش می كنم. نزديك امام شده گفت: يا ابن رسول اللَّه! به خدا قسم پيغمبر اكرم و على مرتضى و هيچ كدام از پدران گرامت چنين لباسى را نپوشيده‏ اند. حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: پيغمبر اكرم در زمان فقر و تنگدستى مردم زندگى می كرد. مطابق همان سختى گذران می نمود ولى بعد نعمت فراوان شد. شايسته ترين مردم به نعمت هاى دنيا ابرار و نيكان هستند. بعد اين آيه را قرائت نمود: «قُلْ مَنْ‏ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ؛ ما از همه مردم شايسته تريم به نعمت هاى خدا». در ضمن آن چه تو در ظاهر لباس من می بينى براى مردم پوشيده ‏ام (تا نگويند جعفر بن محمّد فقير و محتاج است) دست سفيان را گرفته كشيد و لباس هاى رو را يكطرف نمود لباس خشنى را كه زير پوشيده بود به او نشان داد. فرمود: اين لباس را براى خودم پوشيده ‏ام كه درشت و خشن است آن چه ديدى براى مردم بود. آن گاه دامن سفيان را بالا زد كه در رو لباس درشت و خشنى پوشيده بود ولى در زير لباس نرم، فرمود اين لباس خشن و درشت را رو پوشيده‏ اى تا به مردم بنمايانى كه زاهد و پارسائى و اين لباس نرم را براى آسايش خود پوشيده ‏اى كه خوش بگذرانى.»(1) یکی از مبانی اساسی در تصوف کنونی اعتقاد و التزام و اطاعت بی چون و چرای مرید از مراد و شیخ خود می باشد. آن ها معتقداند مرید تا به مقام مراد نرسد نمی تواند وجه عمل و دستور او را بفهمد. بنابراین باید به آن چه او دستور میدهد گردن نهد تا به مقامات بالاتر دست پیدا کند و فلسفه عمل شیخ برای او معلوم شود.