در این زمینه چند نکته عرض می شود:
1. این که آیه ای توسط آیه دیگر نسخ شده باشد، نیازمند ادله لازم و استدلال محکم و روشنی است.
2. با صرف احتمال، آن هم احتمالی که پشتوانه لازم را ندارد و فقط در حد احتمال است(یعنی از درصد اعتبار پایینی برخوردار است)، نمی توان وجود نسخ و ... را اثبات کرد.
3. اگر فهم و تفسیر سایر آیات قرآن، متوقف بر فهم قطعی از آیات مقطعات بود، قطعا خداوند معنا و مفهوم آن ها را بر همگان آشکار می کرد تا قرآن قابل استفاده باشد؛ این نقض غرض است که خداوند متعال کتابی آسمانی برای هدایت انسان ها ارسال فرماید سپس فهم و تفسیر آن برای مخاطبان، ممکن نباشد.
4. در روایات معصومین (علیهم السلام) نیز اشاره ای نشده که تفسیر و فهم قرآن متوقف بر فهم مقطعات است؛ اگر چنین بود، آن حضرات که مفسران حقیقی قرآن هستند، یا این نکته را بیان می فرمودند و یا معنا و تفسیر حروف مقطعه را ارائه می دادند.
5. قرآن کریم 114 سوره دارد که فقط 29 سوره آن حروف مقطعه دارند؛ هم چنین تعداد حروف مقطعات 78 مورد است که نسبت به مجموع حروف قرآن، بسیار ناچیز و اندک است.
6. اصل بر این است که کلام الهی نسخ نشده است، مگر این که دلیلی موثق بر اثبات وقوع نسخ داشته باشیم. لذا تا موقعی که چنین دلیل محکمی نداشته باشیم، نمی توان وجود نسخ را ثابت دانست.
7. می بینیم با وجود این که تفسیر و فهم قطعی و روشنی از آیات مقطعات نداریم، باز هم تفسیر سایر آیات قرآن، ممکن و شدنی است.
بنابر این: فهم و تفسیر سایر آیات قرآن، متوقف بر فهم آیات مقطعات نیست.