✅پاسخ:
برای پاسخ ذکر دو مقدمه لازم است:
1. بنابر آیه15 سوره فاطر «یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید؛ ای مردم شما به خدا نیازمند هستید؛ درحالی که خدا بی نیاز و ستوده است.» همه انسانها معلول و مخلوق خدا هستند و تمام هستی و وجود خود را از او دریافت میکنند؛ به گونهای که یک لحظه نیز نمیتوان وجود انسان را جدا و مستقل از وجود خدا تصور کرد؛ بلکه هر انسانی عین فقر و نیاز به خالق است و قدرت انجام افعالش را از خدا دریافت میکند.
2. هر انسانی ذاتا مختار آفریده شده است؛ اما اختیار و آزادی او مطلق نیست که جدای از خالقش باشد؛ بلکه در طول اختیار خداست؛ یعنی خدا اراده کرده که هر انسانی با اختیار خودش، هر کاری را که دوست داشت، انجام دهد یا ترک کند.
با توجه به مقدمات فوق، به دلیل آن که انسان، قدرت انجام افعالش را از خدا میگیرد، افعالش به خدا منتسب ميشود و چون افعالش را با اراده واختیار خودش انجام داده، اعمال او به خودش منتسب است، مانند انسانی که دستش فلج است و نمیتواند آن را حرکت دهد؛ اما هرگاه به نیروی برقی وصل گردد که از دستگاه خاصی به دست او میرسد، میتواند دستش را حرکت دهد و هرکاری که خواست با آن انجام دهد. در این جا فعل او از جهتی که توسط خودش و با اختیار انجام داده، منتسب به اوست؛ ولی از جهتی که نیرویش را از آن دستگاه گرفته، منتسب به او نیست و این هیچ منافاتی با اختیاری بودن فعل او ندارد.
نکتهای که در این جا باید دقت شود، این است که در آیه 79 سوره نساء :« مَا أصابَك مِن حَسَنَةٍ فَمِنَ الله وما أصابَك مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَفسِك؛ هر خوبیای که به تو میرسد، از جانب خداست و هر بدیای که به تو میرسد از جانب خودت است.» خداوند اعمال خوب انسانها را به خودش نسبت میدهد؛ ولی اعمال بدشان را به خود انسانها باز میگرداند؛ زیرا:
الف) بنابر آیه 7، سوره سجده:« الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ؛ خداى تعالى آن كسى است كه هر چيز را نيكو خلق كرد.» خداوند حکیم، نظام عالم هستی را به نحو احسن آفریده است؛ پس هر آنچه که وجود دارد؛ حتی افعال انسانها که با اختیار خودشان انجام میدهند، از جهت وجودشان منتسب به خدا و حسن هستند.
ب) عقل انسان، حسن و قبح برخی افعال را درک میکند، برخی از افعال، مثل عدل و ظلم، حسن و قبح ذاتی دارند که مورد قبول همه عقلاست؛ اما حسن و قبح برخی از افعال، نسبی است و با توجه به اختلاف احوال، اوقات، مكانها و جوامع، مختلف مىشود، مانند خنده و مزاح كه نزد دوستان هم رده، خوب و نزد بزرگان، بد است.1 بنابراین انسانها، به خاطر مصالح یا مفاسدی که برخی از امور برای کمال و سعادت آنها در پی دارد، آن امور را حسن یا قبیح مینامند. پس این قسم حسنه و سیئه، دو حالت و صفت نسبی و اضافی هستند که برخی امور به آنها متصف میشوند، نه این که آن امور، ذاتا خوب یا بد باشند.2 بنابراین اینکه در آیه مورد نظر خداوند خوبیها را به خودش نسبت میدهد و بدیها را به انسان، به این دلیل است که انسانها با اختیار خودشان افعالی را مرتکب میشوند که هیچ مصلحتی برای آنها ندارد و از این جهت متصف به سیئه و بدی میگردد.
ج) اگر به اموری که به سیئه و بدی متصف میشوند، دقت شود، عدمی بودن آنها فهمیده میشود؛ زیرا انسانها هرآنچه را ملایم با طبع و موافق با آرزویشان نباشد، بد مینامند. به دلیل این که امور عدمی، خالق و فاعل نمیخواهد، پس منتسب به خدا نیست، بلکه به جهل و نقص انسانها باز 3میگردد.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰
@p_eteghadi 🔰