📝شعر مهدوی ▫️ دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است ▫️جان را هوای از قفس تن پریدن است ▫️ از بیم مرگ نیست که سرداده ام فغان ▫️بانگ جرس زشوق به منزل رسیدن است ▫️ دستم نمی رسد که دل از سینه برکنم ▫️باری علاج شکر گریبان دریدن است ▫️ شامم سیه تر است ز گیسوی سرکشت ▫️خورشید من برآی که وقت دمیدن است ▫️ سوی تو ای خلاصه گلزار زندگی ▫️مرغ نگه در آرزوی پرکشیدن است ▫️ بگرفته آب و رنگ زفیض حضور تو ▫️هرگل دراین چمن که سزاوار دیدن است ▫️ با اهل درد شرح غم خود نمی کنم ▫️تقدیر قصه دل من ناشنیدن است ▫️ آن را که لب به جام هوس گشت آشنا ▫️روزی (امین) سزا لب حسرت گزیدن است ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 💠 ⚜️ @P_Mahdavi