خدا نوشت از او خالی است دنیایم
کجاست آینهای تا کند تماشایم؟!
برای خلوت خود دوست، دوست میخواهم
در این هزارهٔ غم چاره اوست میخواهم
که خمره خمرهٔ ایجاد را به کاسه کنم
خودم خدایی خود را در او خلاصه کنم
میآفرینمش اینسان به خود اشاره کنم
به هر چه مینگرم خویش را نظاره کنم،
به قصد خلقت عالم قلم گرفت آنگاه
گذاشت نقطه ی باء را و گفت بسم الله؛
به نقطه خیره شد و چیز دیگری ننوشت
بر آن تکامل بی حد فراتری ننوشت...
به نقطه خیره شد و نقطه جان گرفت از او
در این معاشقه کم کم زبان گرفت از او
به نقطه گفت که تو جوهر صدای منی
که من برای تو هستم تو هم برای منی:))
به نقطه گفت که ای آرزوی غائب من
خوش آمدی به من ای مظهرالعجایب من
به نقطه خیره شد و گفت این چقدر من است
به نقطه گفت که هنگامهٔ علی شدن است
سلیقه داشته آری، سلیقه داشتهاست
خدا تخلص خود را علی گذاشتهاست!!
کتابت همهٔ دهر از تو یک سطر است
که صفحه صفحهٔ دریا هنوز القطره است!..
بسنده کرد به یک نقطه از علی فرمود
که این هم از سر عالم زیاد خواهد بود...
ـــــــــــــــــ
Sami Yusuf - Mast Qalandar 🌱
#سیدحمیدرضا_برقعی
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
#Tuneful