مُتَناقِض‌نَما 🇵🇸
میگن دریا بی نهایته... اما من میگم حتی دریا هم حدود داره. دریا هم بالاخره یه جایی به خشکی و ساحل میرسه. دریا فقط بی نهایت به "چشم" میاد. اونقدری که وقتی نگاهش میکنی حتی تصور محدود بودن و انتها داشتنش هم برات بی معنیه. دریا یه امتداد بی انتها و گستردست که محدودیتش هیچوقت قابل درک نیست ! وقتی آرومه کنارش ارامش میگیری و تسکین پیدا میکنی. همه‌ی حرفهاتو گوش میده و در اعماقش نگه میداره و درست اون لحظه ای که اصلا انتظارشو نداری موجش خیلی یواشکی میاد و روی پاهات دست میکشه و قلقلکت میده . هرکس که شنا بلد نیست از دریا میترسه ، این یه ترس ثابت شدست و هرکسی هم که شنا بلده با خیال راحت میره سمتش و هرجوری هم که باشه، اروم یا طوفانی، ژرفا یا کم عمق ، هیچی باعث نمیشه هیچ ترسی تو دل طرف جا خوش کنه. چون اون دریا رو میفهمه . چون راه کنار اومدن باهاش را بلده... ولی حالا اگه همین دریای دوست داشتنی اگه توی شب طوفانی بشه همه میترسن از نزدیک شدن بهش ، همه میترسن که غرق بشن . حتی خودش هم میترسه بزنه خونه های ساحلی مردم را خراب کنه و از همه مهمتر این مدل طوفانی و ناآروم بودنش برای خودشم خوشایند نیست ! ولی اون دریای طوفانی، بیشتر از اینکه مهیب و خطرناک باشه، زیبا و بی نظیره ! اون دریا، مثل یه تابلوی نقاشی میمونه با طیف های مختلف رنگ آبی. کسی که دریارو بفهمه، حس کنه، بشنوه و دوست داشته باشه، چه وقتایی که رنگهای آبی تیرش غالب باشه و تو چشم بزنه و چه موقعی که رنگهای روشن و سبکش بیشترین سطح تابلو رو پر کرده باشه، حسش تغییر نمیکنه. چون هر جوری هم که باشه آخرش ته تهش ماهیتش آبیه... ماهیتش، یه دریای آبیه! یه آبی دوست داشتنی و آرامش بخش و تو برام همون تابلوی بی نهایتِ گسترده شده تو قالب دریا هستی. فرقی نداره هر روزی کدوم طیف رنگ بهت غالب باشه و مدلت چجوری باشه. طوفانی یا آروم. تو هنوز همونی. همون تابلویی که هیچکدوم از رنگهاش به تنهایی معنا نمیدن و زیبا بنظر نمیان. بلکه با تیره ترین آبی و روشن ترینش زیبایی و این ترکیب ضروریه! پس تاریکی و تیرگی و روشنایی و درخششت اهمیتی نداره وقتی تو هنوز خودتی و ماهیتت همونه... فقط لطفاً دریای آبی بمون :) همیشه !