ظریف هرچند در ابتدای روی کار آمدن دولت احمدی نژاد به عنوان سفیر جمهوری اسلامی در نیویورک مشغول به کار بود، اما همان نخستین مواجه این دو در حاشیه اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل کافی بود تا نه تنها ماموریت ظریف در نیویورک که حتی عمر حضور او در وزارت خارجه هم به پایان برسد. اتفاقی که مشابه آن برای مجید تخت روانچی نیز رخ داد. هر دوی این افراد در دولت ابراهیم رئیسی هم از بطن دستگاه دیپلماسی ایران به حاشیه رانده شدند اما عراقچی از معدود شخصیت‌های برجسته در دولت روحانی بود که در زمان ریاست جمهوری رئيسی هم در نهادهای حاکمیتی سمت داشت. دیپلمات مطلوب حاکمیت اتفاقی که بخشی از آن به سابقه عضویت او در سپاه پاسداران، نوع روابط او با فرماندهان نظامی و همچنین ابراز وفاداری دائمی او به این نیروها و همچنین رهبر جمهوری اسلامی علی خامنه‌ای مربوط می‌شود. ضمن اینکه حضور شخصیتی به نام عباس عراقچی در فضای سیاسی و سیاست خارجی ایران بیش از آنکه مرهون گفتگوهای برجام در دولت حسن روحانی باشد، مدیون دولت محمود احمدی نژاد است؛ جایی که او پله‌های ترقی را یکی پس از دیگری طی کرد و از یک کارشناس به سفیر ایران در ژاپن و مذاکره کننده ارشد هسته‌ای در تیم مذاکره کننده سعید جلیلی تبدیل شد. عراقچی در تیم جلیلی در کنار علی باقری کنی، نیروهای دست راست و چپ دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی بودند و در مذاکرات بی‌فرجام هسته‌ای حضور داشتند. در چنین شرایطی شنیدن جملاتی چون «برجام دیگر قابلیت احیا ندارد» یا «حمایت همه جانبه از محور مقاومت و حقوق مردم مظلوم فلسطین بر پایه ابتکار مقام معظم رهبری» و همچنین «حمایت از ساختارها و مسیرهای موجود خنثی سازی تحریم ها» نباید چندان باعث تعجب کسانی شود که او را به عنوان وزیر خارجه دولت مسعود پزشکیان می‌بینند. در نتیجه هرچند عراقچی برای گرفتن رای اعتماد از مجلس کنونی نیاز دارد تا بخشی از شعارهای ایدئولوژیک در عرصه سیاست خارجی که مطلوب این طیف سیاسی در ایران است را به زبان بیاورد اما نباید فراموش کرد، او خود برآمده از همین جریان سیاسی است و پیشینه و هویت سیاسی او اشتراکات بسیاری با تفکرات کسانی دارد که امروز در مجلس شورای اسلامی به عنوان نماینده ملت بر صندلی‌های سبز ساختمان بهارستان تکیه زده‌اند