🕕 💠🌷💠 ⚜️ زیارت بر شانه های پسر 🌌 مادر شهید شفیعی هنوز نـرفته بود. شبی در خواب علی بهش میگه: 🔅روی شانه هایم بنشین تا ببرمت کربلا. مادر می نشیند و کربلا از شانه های پسرش پیاده می شود. 👌🏻علی نخی به دستش می دهد و سر دیگر نخ را به دست خود می گیرد. 🕌 قبر (ع) و (ع) و بقیه را بهش نشان می دهد. مادر برای زیارت می رود و بر می گردد. باز بر شانه های دست پرورده شهیدش می نشیند و به خانه باز می گردد!! 🌹از خواب می پرد. بوی عطری فضای خانه را تا مدتها پر کرده بود. 👌🏻و هر کس به دیدار ننه سکینه می آمد از این گلاب خوشبو درخواست می کرد و ننه سکینه هم به اجبار می گفت: ⚡شیشه گلابی روی فرش شکسته و ریخته که چنین بویی پخش می شود. 🌹آری! راهی که به قیمت خون پاکشون باز شد. پس روا نیست مادر عزیز شهید در حسرت زیارت یار بماند. 🌷 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq