👳🏻‍♀سنّ و سالی نداشت. تازه پشت لبش سبز شده بود. اما تا وارد می‌شد امام برایش جا باز می‌کرد. 🌹 یک روز امام صدایش زد. فرمود: قصه مناظره‌ات را برای مهمان‌هایم بگو. تعریف کن چطور آن عالم سنی را مغلوب کردی. 👳🏻‍♀ گفت: آقا، پیش شما خجالت می‌کشم. 🌹 امام صادق اصرارکرد. 👳🏻‍♀ هشام قصّه‌اش را گفت... 🔰 این حکایت جذاب را در فایل صوتی ذیل بشنوید... علیه السلام