بعضى صبح ها شبيه اولين ديدار نوزاد و مادر ، شبيه بوى نان در كوچه. شبيه آن كسى كه از معمولى ترين طنازى معشوق، غرق خنده مى شود از ته دل . شبيه عكس رقصان ماه در آب. شبيه نوزاد خوابى كه انگشتانش گرد شده ، دور انگشتان پدر. شبيه چرخ زدن زير باران، وسط آفتابى ترين جاى جهان . شبيه مردى كه با تو خوشبخت ترين مرد جهان است، بعضى صبح ها كه حالمان با هم خوب است من اينگونه از خواب بيدار مى شوم ، اصلا انگار اين جا نيستم وقتى قرار جهان نيستى ست .. 💕❤️💕