نیمه های شب بود ساعت را نمیدیدم، مثل هرشب در تاریکی اتاقم دراز کشیده خیره به سقف بودم درست مثل همان شب هایی که دلت آشوب است بی دلیل خواب به چشمانت نمی آید نمیدانم در دنیای موازی چه رخ میدهد، ولی تمام تلخی ها زودتر در دلم شعله میکشد گوشی موبایل را برداشتم تا از بیکاری سری به فضای مجازی بزنم کانال های تلگرام که آخرین پیامشان هرشب تبلیغات بود خبر دیگری داشتند نوع پیام به تبلیغات نمیخورد هواپیمای تهران به اوکراین........ خبر به خودی خود تعجب آور بود یک عدد در تمام پیام ها خودنمایی میکرد ضربان قلبم بی اختیار بالا رفت و این عدد سه رقمی تبدیل به تلخ ترین ترکیب اعداد شد هفت پنج دو و پایان زندگی، به اعداد که دقت کنی دوتا دوتا کم میشوند به دو که رسیدند نابود شدند مثل تمام 176 نفری که در این هواپیما خوشحال بودند مسافران قبل از پرواز وقتی نگاه به کارت پرواز میکردند و شماره 752 را میدیدند قطعا خوشحال بودند و با اهداف مختلفی پا به این سفر گذاشته بودند و حالا آن ها خوشحال بودند که به کارت پرواز و پرواز شماره 752 رسیده اند پروازی که سرانجامش خوشی در تقدیرش نبود اسمش 176 نفر است میشود 176 آرزو میشود 176 آینده میشود 176 خانواده و حالا داغی که با شنیدن چند اسم تازه میشود امان از اشتباه، هواپیما، اوکراین و 752 ❄️⛄️🌨⛄️❄️