«امید فردا» بر شانه‌های کوچکش این درد سنگین است پیراهن و شلوارش از خونابه رنگین است در این طرف یک مادری بی‌وقفه می‌نالد در آن طرف مردی‌ست که مشغول تلقین است آوار را پس می‌زند با خشکی لب‌ها در چشم معصومش در و دیوار غمگین است در کوچه‌های غم گرفته کودکی کرده در دست‌ها سنگ است و بر پیشانی‌اش چین است انگار می‌خواند برایش لای لایی ماه امشب برایش آسمان شهر خونین است باید بترسد دشمن از چشمان پر خشمش او کودک و امید فردای فلسطین است برنامه شب پارسی شبکه فارس حرم مطهر سید علاءالدین حسین (آستانه) یکشنبه ۲۱ مردادماه ۱۴۰۳ @parvin_javidnia1359