در کوچه دلم نوشته بود تا آسمان را از گوشه دیگری نگاه کنم، کوچه دلم، در چست آنجا که پنجرههایش رو به آسمان باز میشود و ستارهها را درخشانتر از همیشه در کهکشان راه شیری به تماشا مینشینم.. همه چیز برایم خاطرات عجیبی دارد، انگار آسمان همه چیز را به هم میریزد تا همچنان در قلب ما بمانی و برای لحظههایی که نیستی حسرت بخوریم که رستم ایرانشهر چرا اینگونه پر کشید و رفت و ما ماندیم و خاطراتی که همچنان باید آن را تکرار کنیم، آن را دوره کنیم و با خودمان فکر کنیم که او که بود، چگونه آمد و چگونه رفت و میراثش چیست... ماهها می گذرد و همچنان از آسمان خون میریزد، روزها میگذرد انگار که همین دیروز بود که سر برگرداندی و لبخند زنان از دست تکان دادی و رفتی... انگار این آخرین سفر بود، انگار این آخرین باری بود که می شد برادر جامه انسانی برایت کوتاه بود و برای سفر به مقام روحانی این راه را برگزیده و رفتی و هنوز هم ما حسرت میخوریم چرا از دریای معرفتت تو خوشه چینی نکردیم... چرا قدر لحظهها را ندانستیم و چرا....
🆔
@pasdarenghelab🔜 پاسدار انقلاب
🆔
@pasdarenghelab🔜 پاسدار انقلاب