🔴چه شد که امجد به راه باطل کشانده شد!؟
بچههای دانشگاه تهران و امیرکبیر، امجد را ازسخنرانی های خاصش میشناختند، ازشعرخوانیهایش، من اهل شعرنبودم، فکرکنم مثنوی میخواندو عصایش را درهوا تکان میداد. با شور وحرارت و احساس خاصی که داشت ماجوانان ورودی دهه هشتاد رابه خود جذب کرده بود.
همه به او احترام میگذاشتند، اما اول وآخر بچه های بسیج دانشجویی بودندکه مثل پروانه دورش میگشتندو برنامههایش را به اصطلاح ردیف میکردند.
آشنایی با ایشان چند سالی بیشتر طول نکشید، گذشت تا سال۸۸ و درست بعداز انتخابات.
امجد به کشوری در شرق آسیا مهاجرت کرد، جویای احوالش شدیم، گفتند در مسجدی پیش نماز است که یکی دونفر هم بیشتر نمازخوان ندارد. در فکر وتعجب این می سوختم که چه شدعاقبت امجد این شد! تا اینکه همان سال و درهمان ایام نزدیکترین فرد به ایشان را اتفاقی ملاقات کردم که از اساتیدگروه معارف دانشگاه هم بود، از او دلیل را پرسیدم که گفت:
استاد قلب مهربانی ونازکی داشت، از وقتی با محمد هاشمی حشر و نشر پیدا کرد تحت تاثیر القائات غلط واطلاعات کانالیزه شدهای که اطرافیان محمد هاشمی در اختیار او میگذاشتند به این روز افتاد...
اللهم عجل عواقب امورنا خیرا