🌹خاطره ای شنیدنی از سردار دلها: سردار سلیمانی چون شناخته شده بود لازم نبود در فرودگاه از گیت بازرسی کنترل و رد شود . اما آنقدر فروتن وخاضع بود که همه ی مراحل را طی می ڪرد . ازآنجایی ڪه تمام بدنش پراز ترڪش بود،هنگام عبوروڪنترل درمقابل دستگاه ڪه قرارمیگرفت به دلیل وجود ترڪش هاسیستم دستگاه قاطی میڪردوصدا می داد.در این باره سردارسلیمانی می گوید : گاهی جای ترڪش هاچنان آزارم می دهدڪه امان ازم میگیرد. دوستی دارم ڪه وقتی مرا این چنین می دید یڪ قرصی برایم آورد.ڪه درهنگام شدت درد آن رامی خورم ڪمی آرام می شوم . گاهی ڪه منزل پدرم درقنات ملڪ می رفتم وپیر زنان وپیرمردان از دردپا وزانو وبدن مینالیدند ، ازآن قرص به آنها می دادم تاڪمی تسڪین یابند.سردار با لبخندی ادامه می دهند وقتی ڪه قرص تمام می شدودرد انها دوباره به سراغشان می آمد .می آمدند منزل پدرم ومی گفتند از قرص های حاج قاسم داری به ما بدهی . @paygah_reyhane ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎