چهار داستان جالب و یک نتیجه غمناک 1⃣ابن‌مقفع و ابن‌ابی‌العوجا دو تن از زندیقان و ملحدان معروف در دوران امام صادق(علیه‌السلام) بودند که نه خدا را قبول داشتند و نه پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را. روزی در مسجدالحرام که مسلمانان مشغول طواف بودند ابن‌مقفع به ابن‌ابی‌العوجا گفت: همه این مسلمانان گوسفندی بیش نیستند! بجز آن شیخ که آنجا نشسته، چون او سرشار از علم و معرفت و اخلاق است و اشاره به امام جعفر صادق(عليه‌السلام) کرد. ابن‌ابی‌العوجا که در مناظره هیچ‌کسی رقیبش نبود، پوزخندی زد و گفت: الان می‌روم با دو تا سوال حالش را جا می‌آورم. رفت و برگشت. گفت: وای برتو ابن مقفع! اين شخص بالاتر از بشر است؛ اگر در دنيا روحى باشد و بخواهد در جسدى آشكار یا پنهان گردد همين مرد است. بعد به بحث‌هایی که با امام کرده بود اشاره کرد که این سوال و جواب‌ها بسیار جالب است. اما حیرت‌انگیز و شگفت‌آور حرف ابن‌ابی‌العوجا است که گفت: این اصلا بشر نیست... و به این می‌گویند: هدایت بالرؤیة. یعنی هدایتی که با دیدن امام و دیدن ابهت و عظمت امام حاصل می‌شود و ما از آن محرومیم.😢 2⃣ در زمان امام هادی(علیه‌السلام) چند نفر از سیاه‌پوست‌های زنگی که در جنگ اسیر شده بودند و کاملا وحشی بودند را اجیر می‌کنند که امام‌ هادی را بکشند و بعدا بگویند بخاطر انتقام از اسلام این کار را کردند و شهادت امام را به گردن آن‌ها بیاندازند. این سیاه‌های زنگی امام را ندیده بودند. برنامه می‌چینند تا امام را با شمشیر بزنند. در تاریخ آمده که تا امام را می‌بینند به سجده می‌افتند. وقتی از آن‌ها می‌پرسند چرا سجده کردید؟ می‌گویند: آن مرد چنان هیبت و عظمتی داشت که بی‌اختیار به سجده افتادیم. و این هدایت بالرؤیة است که ما از آن محرومیم...😢 3⃣ منصور دوانیقی دستور داد ابوحنیفه را حاضر کنند. منصور وقتی دستور می‌داد کسی را بیاورند، او غسل و کفن کرده و آماده به مرگ می‌آمد، چون احتمال زیاد کشته می‌شد زیرا منصور از ترسناک‌ترین خلفای عباسی بود. منصور به ابوحنیفه که عالم برجسته آن زمان و بنیان‌گذار فرقه حنفی بود، گفت: مردم خیلی مجذوب جعفر بن محمد (علیه‌السلام) شدند. پس چند سوال سخت آماده کن و در قصر من و در حضور مردم از جعفر بپرس تا شکستش بدهیم و محبوبیتش را کم کنیم. ابوحنیفه می‌گوید سوالات را آماده کردم و زمانی‌که وارد قصر منصور شدم وقتی چشمم به ابوعبدالله جعفربن محمدالصادق افتاد، چنان مبهوتِ هیبت و عظمت او شدم، یادم رفت به سلطان منصور دوانیقی سلام کنم. این همان هدایت بالرؤیة هست که ما ازش محرومیم... 😢 4⃣ در حادثه کربلا و قضیه جناب زهیر، وقتی به خیمه امام رفت، با دیدن و رؤیت امام حسین(علیه‌السلام) دگرگون شد. در آن شرایط بعید هست که امام بحث علمی در اثبات حقانیت خودشان با او انجام داده باشند. و نوشته‌اند وقتی از خیمه امام بیرون آمد، متحول شده بود. و این هم تاثیر همانهدایت بالرؤیة است. الان هدایت باطنی امام زمان عجل‌الله‌فرجه شامل همه‌ی ماست و به تمام عالم نظر دارند، ولی ما از هدایت بالرؤیه امام محرومیم. به‌خاطر همین در دعای عهدی می‌گوئیم، خدایا اگه مردیم (حتی اگر در بهشتم بودیم) وقتی حضرت مهدی ظهور کرد ما را برگردان، عجیب نیست؟ چرا برگردیم؟ چرا باید بهشت برزخی را رها کنیم و برگردیم؟! می‌گوئیم: اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ، م ا برگردان ببینمش. فقط یک بار ببینمش (بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ) دیدن آن حمتل دل‌آرا موضوعیت دارد که ما از آن محرومیم...😥😢 ولادت حضرتش را تبریک عرض می‌کنیم. آقا جان ما آن‌قدر خواستنی هست؛ که حضرت امیر علیه‌السلام، بر سینه‌اش می‌کوبید و می‌فرمود: "آه! شوقاً إلی رویَتِهِ" و از ندیدن تو "آه" او به آسمان برسد... اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ، وَ الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ، وَ اكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ ╭══• •══╮ @peickesaba ╰══• •══╯ 📌پاتوقِ‌صالحینِ‌بصیرِ‌ایران‌اسلامی