🌹می گفت : آرزوی قلبی من اینه که مفقودالاثر باشم چون پیش خانواده هایی که جوانهاشون بی نام و نشون شهید شدند شرمنده ام.آرزو دارم حتی اثری از بدن من به دست شما نرسه. در نامه ای به دخترش نوشته: دخترم شاید زمانی بیاید که قطعه ای از بدنم هم به دست تو نرسه.تو مثل رقیه امام حسین(س) هستی. اون خانم سر پدر به دستش رسید ولی حتی یک تکه از بدن من به دست شما نمیرسه. 🌹چهار روز از کربلای یک گذشته بود. با اصغر بصیر روی ارتفاعات قلاویزان مستقر شده بودند.گلوله توپ اومده بود تو سنگرشون.اصغر کاملا سوخت و محمدرضا هم پودر شد…هیچ اثری ازش نموند…. '"شهید محمدرضا عسگری" ✍کتاب پرواز در قلاویزان 🆔Eitaa.com/pelak_shohadaa