بخش آخر
در فکر کارهای واسطه ی و مبادله ای با دشمن هستند که اگر اسیری از ما به دستشان رسیده با جنازه هایی که از آنها در خط خودمان جمع کردیم تبادل کنیم
رسیدیم
در این بین برای تسهیل این ،امور طرحی پیشنهاد دادیم و گفتیم که لااقل شهدا را واسطه قرار دهیم قرار گذاشتیم تا هر کداممان به نیت شهیدی که مدنظر داریم یکی دو جزء قرآن بخوانیم و هدیه کنیم؛ بلکه فرجی شد و خبری درست و درمان از سید سجاد به ما برسد از هر عزیزی که در ساختمان حضور ،داشت میپرسیدیم که میخواهد کدام جزء را تقدیم به چه شهیدی کند. این مشخصات را همراه اسم خودش در کاغذی مینوشتیم به سیدجواد که اسم برادر شهیدش ،سید خیرالله را نوشت سید خیلی تحت تأثیر برادرش بود! این را وقتی فهمیدیم که یکبار به او گفتیم :چه قدر محاسن زیبایی داری! :گفت حتی یه بار هم نشده که آرایشگاه برم و ریشم رو دست آرایشگر بدم! همیشه جلوی ،آینه خودم با قیچی مرتبش میکنم سعی میکنم که محاسنم این حالت رو داشته باشه تا شبیه سید خیرالله بشه! شاید آرایشگر نتونه
اون جوری دربیاره
روحشان شاد ویادشان گرامی باد