هدایت شده از قنوت قلم
چهلمین روز شهادت سید حسن نصرالله رضوان الله علیه آقا سید حسن! بعد از شهادت شما، اشک در چشمان کودکان مظلوم فلسطینی یخ زد. مادران آواره چادرهایشان را به دندان گرفتند. پدران داغدار به گوشه‌ای تکیه زدند. ما که دورتر بودیم لحظه‌ای قلبمان از حرکت ایستاد. اشک و آه هیچوقت مرهم داغ‌های بزرگ نشد‌. همه‌ی آزادگان جهان متحیر بودند که حالا بعد از سید چه می‌شود؟ امام خامنه‌ای مثل همیشه پدری کرد برایمان: «خون شهید سید حسن هم بر زمین نخواهد ماند!» و خون شما جاری شد توی دستهای جوانان حزب الله، توی قلب پدری داغدار، مادری غم‌زده، کودکی مضطرب. جان تازه‌ای گرفتند و جانانه ادامه دادند. خون شما حتی به آسمان‌ها رفت و آن رازهایی که آوینی می‌گفت را فاش می‌کند! راستش آقا سید، ما به نمازی که قرار بود توی قدس بخوانید دل بسته بودیم. چشم ما برای کفن‌هایی که از پوشاندن اجساد عاجز بود، خون بود ولی دلمان به امضای شما زیر «قطعا سننتصر» خوش بود. با رفتن‌تان شاد شدند و فکر کردند کار حزب الله تمام است. بعدش سوریه، سپس عراق و آخر هم ایران! یادتان هست دو سال پیش برای آشوب های خیابانی ما پیام می‌فرستادند که رژیم را عوض کنید؟ حالا خودشان در چهلمین روز عروج شما به آنچه مکر کرده بودند دچار شدند. می‌خواستند ۷۳ تن بمب روی شما بریزند و راهت را نابود کنند، ولی خودشان از درون آتش گرفتند. آقا سید شهادت در نگاه دنیا پرستان خسران است، دستاورد نیست. ما اما یاد گرفته‌ایم بعد از حادثه‌ها چون زینب سلام‌الله علیها بیایستیم و رجز بخوانیم. شهادت در راه حق، احدی‌الحسنین است. قربانی بزرگی است که نصرت الهی را در پی دارد. این امت در راه مقاومت کم شهید نداده. ما مطمئنیم شما برمی‌گردی و در قدس نماز می‌خوانی. رو می‌کنی به ما و لبخند می‌زنی و فقط آدم‌هایی می‌فهمند معنی لبخندت را که در روزگار سختی مطمئن باشند: «قطعا سننتصر» دعوتید به قنوت قلم👇🖋 @ghonooteghalam