ایام محرم شده بود
قول و قرار گذاشته بودیم که امسال اربعین موکبی راه بندازیم که خادمهاش بچه های خادم الشهدا باشند.
سید هادی پیگیر کارها بود و بهم گفت سجاد پایه؟ گفتم بسم الله
مشکلاتی جلوی راه بود که نمیشد این حرکت انجام بشه
روز عاشورا محمد رو دیدم
کشیدمش کنار گفتم حاجی چیکار میکنی کارها رو پیگیری کن راه بندازیم دیگه ...چرا چند روزه دیگه از تب و تاب پیگیری کار خبری نیست
با همون لبخند همیشگیش یه درسی داد بهم، گفت: سجاد مگه شماها بسیجی نیستین مگه خطها رو ندادم که با کیا باید ببندید،
منتظر منی؟! تو و سید هادی پاشید برید تهران دنبال کارها دیگه چیه دست به دست هم میکنید،
بسیجی منتظر نمیمونه خودتون بسم الله بگید.
🌹شهید محمد بلباسی🌹
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊