خواهرش پیراهن برایش فرستاده‌بود، من هم یک شلوار خریدم تا وقتی از منطقه آمد، با هم بپوشد؛ لباس‌ها را که دید، گفت: توی این شرایط جنگی وابستم می‌کنید به دنیا، هرجور بود راضی‌اش کردیم لباس‌ها را پوشید و رفت؛ وقتی آمد دوباره همان لباس‌های کهنه تنش بود، چیزی نپرسیدم خودش گفت: یکی از بچه‌های سپاه عقدش بود لباس درست و حسابی نداشت. شهید ‎‎‌‌‎‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 👇عضو کانال پله پله تا شهادت شوید 🆔@pelehpeleh_ta_shahadat ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄