لیاقت تو بیشتر از این نیست!
مدرس غالباً نامههایی را که مینوشت، روی کاغذ تنباکو و کاغذهایی بود که آن روزگار، قند در آن میپیچیدند.
یکی از وزیران نامهای از مدرس دریافت داشته و آن را اهانت به خود دانسته بود. روزی یکی از آشنایان مدرس یک بسته کاغذ آورد و گفت:
جناب وزیر این کاغذها را فرستادهاند که حضرت آقا مطالب خود را روی آنها مرقوم فرمایید!
مدرس فرزندش را صدا کرده و گفت:
عبدالباقی! چند ورق از آن کاغذهای مرغوب خود را بیاور!
فرزند مدرس بستهای کاغذ آورد. مدرس به آن شخص گفت:
آن بسته کاغذ وزیر را بردار و این کاغذها را هم روی آن بگذار. سپس روی یک تکه کاغذِ قند نوشت:
جناب وزیر، کاغذ سفید، فراوان است، ولی لیاقت تو بیشتر از این کاغذ نیست!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
«مدرس»، علی مدرسی، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، ص ۱۹۴.
@pellake8