🌅درمحضرنهج البلاغه حکمت۱۹۸ 🌅قال علی علیه السلام لَمَّا سَمِعَ قَوْلَ الْخَوَارِجِ: «لاَ حُكْمَ إِلاَّ لِلَّهِ»: كَلِمَةُ حَقّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ امام(عليه السلام) هنگامى كه اين سخن خوارج راكه مى گفتند«لاحكم الا لله»(حكم مخصوص خداست) شنيد فرمود.«سخن حقى است كه معنى باطلى از آن اراده شده است». ✍ امام(عليه السلام) اين كلام رابعداز جنگ صفين وپس ازداستان حكمين ايراد فرمود. بااين كه داستان حكميت برامام(عليه السلام)تحميل شدولى جمعى كه بعداً به عنوان خوارج ناميده شدندبرامام عليه السلام خرده گرفتند كه چرامسئله حكميت راپذيرفته است بااين كه قرآن مجيد مى گويد: «حكم مخصوص خداست». ⬅️اين درحالى است باقرائنى كه قبل و بعد ازسه آیه قرآن آمده هيچ گونه ارتباطى به ادعاى خوارج ندارد. 🌅قرآن درسوره «انعام» آيه ۵۷ خطاب به پيغمبر(صلى الله عليه وآله) مى گويد: ... إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ للهِِ؛بگومن دليل روشنى از پروردگارم دارم ولى شما آن راتكذيب كرده ايد. آنچه شما(از عذاب الهى) درباره آن شتاب مى كنيددراختيارمن نيست حكم وفرمان تنهاازآنِ خداست حق راازباطل جدامى كند واوبهترين جداكننده (حق از باطل) است». 🌅درآيه ۴۰ از سوره «يوسف» نيزدر پاسخ بت پرستان كه اسم هاى بى مسمايى را بر بت ها نهاده بودندمى فرمايد....إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ ؛آنچه غيراز خدامى پرستيد.جزاسم هايى (بى مسمّا) كه شماوپدرانتان آنهارا(خدا)ناميده ايد، نيست; خداوندهيچ دليلى برآن نازل نكرده;حكم تنهاازآن خداست; فرمان داده كه غيرازاورانپرستيد. اين است آيين ثابت و پايدارولى بيشتر مردم نمى دانند». روشن است كه حكم دراين آيه اشاره به فرمان الهى درامر توحيد ومبارزه با شرك و مانند آن است. 🌅 آيه ۶۷ سوره «يوسف» از زبان يعقوب پيغمبر مى گويد: «(وَقَالَ يَا ..........إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ بله.... و (به هنگام حركت، يعقوب) گفت: پسران من; همگى ازيك درواردنشويد; بلكه از درهاى مختلف وارد گرديد(تا توجه مردم به سوى شما جلب نشود);و(من با اين دستور،) نمى توانم تقدير حتمى الهى را از شما دفع كنم! حكم و فرمان، تنها از آنِ خداست! براو توكّل كرده ام; و همه متوكّلان بايد بر او توكّل كنند!». حكم در اين آيه نيز اشاره به اين است كه اگر من به سراغ عالم اسباب مى روم و به شما دستوراتى مى دهم تا گرفتار چشم زخم تا توطئه مخالفان نشويد، بايد بدانيد كه مسبب الاسباب حقيقى خداست و بايد به او توكل كنيد. ⬅️احكامى كه در قرآن مجيد آمده به صورت قوانين كلى است كه به دست رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) و اولى الامر براى اجراداده شده است و در اختلافات به دست قضات ومأمورانى كه ازطرف آنهابراى اجراى احكام برگزيده شده اند. ⬅️البته خداونداحكام كلى و قوانين جامعى مقرر فرموده كه مديران جامعه و مجريان احكام و قضات بايداعمال خود رابرآنها تطبيق دهند. اين چيزى است كه خوارج براثر ضعف عقل وحماقت و تعصب شديد نمى توانستندآن رادرك كنند. 🌅اميرمؤمنان على(عليه السلام) در خطبه ۴۰، ازاجراى احكام و مديريت جامعه تعبيربه «إمرة» (اميرى و فرمانروايى) مى كندوازاين رو درادامه همان خطبه مى فرمايد: «مردم نيازمنداميرو حاكمى هستند(كه فرمان خدارادرميان آنها اجراكند)» اشاره به اين كه مسئله حكميت دراين دايره قرار داشت نه دردايره قانون گذارى الهى. با توجه به اين كه لشكر معاويه قرآن ها رابرسر نيزه كردندودرتوطئه اى خطرناك گفتندماهم مسلمانيم وقرآن درميان ماحكومت كندكه چه كسى اميردرميان مسلمانان باشدوازآنجاكه قرآن تعيين اميرى به صورت شخصى و معين به اعتقادآنها نكرده بودگفتند: ما بايدازهرطرف حَكَمى انتخاب كنيم تا درپرتو آيات قرآن بنشينند ويك نفررابه عنوان اميرمسلمانان انتخاب كنندو اين امربرعلى(عليه السلام) وياران خاصش تحميل شد. سپس اقليت خوارج باآن مخالفت كردند كه اصلا انتخاب حَكَم كارغلطى است و حَكَم خداست وشعار«لا حُكْمَ إلاّ لِلّهِ» با اين مفهوم انحرافى بعداز شكست مسئله حَكَميت بالا گرفت، ازاين رو اميرمؤمنان على(عليه السلام)مى فرمود: شعار «لا حُكْمَ إلاّ لِلّهِ» يك واقعيت و سخن حقى است كه آنها معناى باطلى را ازآن اراده كرده اند.حق است به اين دليل كه توحيددرقانون گذارى حكم مى گويد:تشريع قوانين واحكام تنها ازسوى خداست ورسول اكرم(صلى الله عليه وآله) مبلغ و مجرى آن است واما مفهوم باطلى كه آنها ازآن اراده مى كردنداين است كه حكومت وفرماندهى واجراى احكام ومديريت جامعه بايدبه وسيله خداوندصورت گيرد. غافل ازاين كه هرگزخدانمى آيدفرمان جنگ وصلح ياتقسيم غنائم ويانصب امراى بلادراصادركندواگرمنظورآنها اين بوده كه اصلاً نيازى به اميرو زمامداردرجامعه نیست و مردم خودشان احکام رابایدعمل کنند.همان گونه کهدرگذشته وامروزافرادی طرفدار نفس حکومت بودندسستی وبی پایگی این مسئله نه تنهاکمترا اول نیست بلکه بیشتراست نکاتی ازکتاب پیام امام/آیةالله ناصرمکارم شیرازی