مقدس اردبیلی رفت حمام!! دید حمامی دارد در خلوت خود می‌گوید: خدایا شکرت که شاه نشدیم، خدایا شکرت که وزیر نشدیم، خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدیم....!!!! .... مقدس اردبیلی پرسید: آقا خُب شاه و وزیر ظلم می‌کنند، شکر کردی که در آن جایگاه نبودی،..!!! ... *چرا گفتی خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدی*؟؟؟..!!! .. گفت : *او هم بالاخره اخلاص ندارد*.. !!!! ... *شما شنیدی میگویند مقدس اردبیلی، نیمه‌شب دلو انداخت آب از چاه بکشه دید طلا بالا آمد* ... !!! ... دوباره انداخت دید طلا بالا آمد، به خدا گفت: *خدایا من فقط یک مقدار آب می‌خواهم برای نماز شب، کمک کن*..!!!! ... مقدس گفت: *بله شنیدم* .. !!! ... حمامی گفت : *اونجا ، نصفه‌شب ، کسی بوده با مقدس* ؟؟؟.... مقدس گفت: نه ظاهراً نبوده ... حمامی گفت: *پس چطور همه خبردار شدند*؟؟؟.... پس معلوم می‌شود خالص خالص نیست ..!!!! ... و مقدس اردبیلی می‌گوید یک‌ دفعه به خودم آمدم و به عمق این روایت پی بردم که: *ریا، پنهان‌تر از جنبیدن و حرکت مورچه بر روی سنگ سیاه در شب تاریک است* ..!!! ... سعی کن آن باشیم که خدا میخواهد نه آن باشیم که خود میخواهیم و مغرور نشویم که شنا گران را هم آب میبرد... !!! .... خدایا شكرت خدایی حق خودت است و بس ...