#یادداشتهای_کارشناسی
رقص مرگ
پشت دوربین نقشه برداری ام بودم .
تصمیم گرفتم اکیپ دیگرم ، که چند کیلومتر جلوتر در وسط دشت مشغول به ترازیابی بودند ، را کنترل نمایم .
متوجه شدم که همگی در حال دویدن هستند ،
و کارگری نشسته در وسط ،
و در حال رقصیدن است .
با خود گفتم نامردها ، پول مرا میگیرند و دور از چشم من ،
در حال بازی و رقصیدن و تفریح هستند .
ساعتی بعد به همراه آن کارگر برگشتند ،
بدون کفش ، لباسی کثیف ، و با صورتی همچون مرده ها .
با طعنه گفتم خوش میگذرد ؟
کارگر نشسته در معرکه گفت :
در باتلاق شنی در حال غرق شدن بودم که ،
دوستان با کمک استاف نقشه برداری نجاتم دادند .
باتلاق آنهم در غرب کرخه !؟
آن کارگر از فردا به سر کار نیامد .
فهمیدم که آدمی چه راحت میتواند در قضاوت اشتباه کند .
من با بهترین دوربین توتال استیشن ساخت سویسسم ، رقص مرگ کارگرم را رقص شادی پنداشته بودم .
آن حادثه ، درسی برای همه عمرم خصوصا امروزم در قامت یک کارشناس رسمی دادگستری شد .
تا همه سخنان را نشنوم ،
تا تمامی مدارک را کلمه به کلمه نخوانم ،
تا در جوی فارغ از احساس نباشم ،
تا موضوع دعوی را از نزدیک نبینم ،
تا مو از ماست همه چیز و همه گفته ها و همه کَس نکشم .
تا خود را صلاح به کارشناسی در موضوع پرونده نبینم .
تا خدا را ناظر همیشگی بر خود ندانم ؛
تا ... !
دست بر قلم برای تحریر نظریه کارشناسی نباید ببرم .
👨⚕
#دکترعلی_مکرمی 💉💊🩺