.. 🔹🔸 دو حکایت از جوانمردی 💎 مردی نزد جوانمردی آمد و گفت : تبرکی ميخواهم . جامه ات را به من بده تا من نيز همچون تو از جوانمردی بهره ای ببرم . جوانمرد گفت : جامه مرا بهايی نيست . اما سوالی دارم ؟ مرد گفت : بپرس . جوانمرد گفت : اگر مردی چادر بر سر کند زن ميشود ؟ 🔹 مرد گفت : نه جوانمرد گفت اگر زنی جامه مردانه بپوشد مرد ميشود ؟ مرد گفت : نه جوانمرد گفت : پس در پی آن نباش که جامه از جوانمردان را در بر کنی که اگر پوست جوانمرد را هم در بر کشی جوانمرد نخواهی شد زيرا جوانمردی به جان است نه به جامه 💎 جوانمردی در خانواده مردی زنی خواست . پیش از آنکه زن به خانه شوهر آید ، ‌وی را آبله برآمد و یک چشم وی به خلل شد . [ دچار آسیب شد ] مرد نیز چون آن بشنید . گفت : مرا چشم درد آمد . پس از آن گفت : 🔸 نابینا شدم . آن زن به خانه وی آوردند و بیست سال با آن زن بود . آن‌گاه زن بمرد . مرد چشم باز کرد ، گفتند : ‌این چه حالست ؟ گفت : خویشتن نابینا ساخته بودم تا آن زن از من اندوهگن نشود . گفتند : تو بر همه جوانمردان سبقت کردی » . .