✨﷽✨ * دوستان متوسل * مولی حسن کاشی از شعرا و مداحان ائمه علیهم السّلام بود. وقتی‌که از زیارت مدینه برگشت، به عراق رفت و نزد مرقد پاک امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمد و ایستاد و قصیده را که ابتدایش این شعر است، شروع به خواندن کرد: "ای زبده‌ی آفرینش، پیشوای اهل دین **** وی ز عزت مادح بازوی تو روح‌الامین" شب در خواب امام را دید و به او فرمود: «تو از راه دور به‌سوی ما آمده‌ای و دو حق از ما طلب داری: یکی مهمان ما هستی و دومی اشعاری برایم سرودی؛ اکنون به بصره برو؛ در آنجا تاجری است معروف به مسعود بن افلح، چون نزدش رفتی سلام مرا برسان؛ و بگو امیرالمؤمنین می‌فرماید: روزی که می‌خواستی به طرف عمان حرکت کنی، به ما متوسل شدی و نذر کردی که اگر کشتی حامل اموال تجارتت سالم به ساحل برسد، هزار دینار در راه ما خرج کنی، هزار دینار از او بگیر و در زندگی‌ات صرف کن.» کاشی می‌گوید: به بصره رفتم و او را پیدا کردم و خواب امیرالمؤمنین و پیغام حضرتش را به او رساندم. او آن‌قدر خوشحال شد که نزدیک بود بی‌هوش شود. مسعود تاجر گفت: به خدا سوگند هیچ‌کس از این توسلم به‌غیراز امیرالمؤمنین علیه‌السلام، آگاه نبود، پس هزار دینار پول و از جهت شکر، لباس گران‌قیمتی به من عطا کرد و همچنین ولیمه‌ای به فقرای بصره داد. منبع📚: داستان‌ها و پندها، ج 2، ص 44 -روضات الجنات، ص 171 حکایات فــــــــــــــــــــــــــــــــــرزانگان 👇 ┏━🇯‌🇴‌🇮‌🇳━━━━━━━ ⃟⃟ 🌸 ⃟⃟ ┓ eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc ┗━ ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━PHarzanegan━━━━┛