تبر و همسايه
در فرهنگ مردم آلمان، قصهاي هست که اينچنين بيان ميشود:
مردي صبح از خواب بيدار شد و ديد تبرش ناپديدشده است.
شک کرد که همسايهاش آن را دزديده باشد، براي همين تمامروز او را زير نظر گرفت.
متوجه شد که همسايهاش در دزدي مهارت دارد، مثل يک دزد راه ميرود و مثل دزدي که ميخواهد چيزي را پنهان کند، پچپچ ميکند.
آنقدر از شکش مطمئن شد که تصميم گرفت به خانه برگردد، لباسش را عوض کند، نزد قاضي برود و شکايت کند؛ اما همينکه وارد خانه شد، تبرش را پيدا کرد؛ زنش آن را جابجا کرده بود.
مرد از خانه بيرون رفت و دوباره همسايهاش را زير نظر گرفت و دريافت که او مثل يک آدم شريف راه ميرود، حرف ميزند و رفتار ميکند.
پائولو کوئيلو ميگويد:
هميشه اين نکته را به ياد داشته باشيد که ما انسانها در هر موقعيتي، معمولاً آن چيزي را ميبينيم که دوست داريم ببينيم.
#حکایات_فرزانگان |عضو شوید 👇
┏━🇯🇴🇮🇳━━ ⃟⃟ 🌸 ⃟⃟ ┓
eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
┗━ ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━━━━━━━━┛