من خودمو خیلی خوش اقبال میدونم که بچگیام وسط یه حیاط بزرگ پر از دار و درخت و روی خاک و خُل گذشت! این ارتباط با طبیعت، مخصوصا عنصر خاک، آثار جالبی داشت. ولی یکی از جاذبههای خاک برای یه پسربچه زمان جنگ، پرتاب گِلهای خشک شده معروف به کلوخ به در و دیوار بود! چرا که یه افکت انفجار مشدی داشت و حسابی حس انفجار داشت! مخصوصا عصرها که خورشید مورب میتابید لب دیوار… این انفجار خیییلی باشکوه میشد!
ولی آدمیزاده و هی دلش بیشتر میخواد!
یه روز رفتم چندتا تیکه شیلنگ برداشتم (شایدم شیلنگ خونه رو نفله کردم!) و گذاشتم رو زمین و با الک روش خاک نرم پاشیدم.
یه مشت خرت و پرت هم بعنوان تسلیحات و ادوات جنگی چیدم روش. سر شیلنگها که بیرون بود رو میذاشتم دم دهنم، زبونمو میذاشتم دم سوراخ شیلنگ و در حالی که به شدت فوت میکردم، یهو زبونمو برمیداشتم….🤩🤩 نتیجه درخشاااان بود!!
باور کنید اون پاشش خاک نرم به هوا و احتمالا افتادن اون ماشین جنگی دشمن لذتی داشت که قابل وصف نیست… فقط یه نقص داشت که صدای انفجار که با دهنم درمیاوردم کمی با تاخیر انجام میشد!!
و اونوقت باز میرفتم توی فکر که برای صداش چه کاری میتونم بکنم!!
اینها از محاسن غرق نبودن در اسباببازی بود.
🔹نکته: دستاورد بازی های کامپیوتری جدید، نابود کردن خلاقیت کودکان است.
✅ موسسه فرهنگی هنری سریر ققنوس
#دلنوشته
👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7