از بین همه‌ی پوسترهایی که طراحی کردم، این تصویر جزو ناب‌ترین‌هاست برام! قسمت‌های اول، روزی چندبار زل می‌زدم بهش و روحم برای تمام آدم‌های شبیه محسن ضجه می‌زد! دفتر به جان او ، امشب بسته شد. بعد از سه سال فراز و نشیب، بعد از سه سال رنج و اشک و خنده! بعد از اون همه دردی که پا به پای پریِ قصه کشیدیم، بالاخره چشم‌های محسن قصه اهلی شدن... امشب بعد از جانِ آخر باز خیره شدم به این عکس و ته دلم آروم گرفت که هرکس دست از سر وسوسه‌های شیطان برداره و دستش‌و بده به دست خداش، یه روزی که روزش باشه بالاخره تک تک سلول‌هاش اهلی میشن! حالا دیگه با خیال راحت می‌شینم به انتظار روزی که صفحه‌های کاغذی قصه رو زیر انگشت‌هام لمس کنم! @pichakeghalam https://eitaa.com/ghalamdaraan